صبح می‌شویم به جان کندنی 

یک صبح گرم و شرجی .

موج بوی ماهی مرده میدهد اما 

زنده و آبی است دریا .

چون پریشان حال ما هر روز ،

آشفته است اما،

پر نشیب و استوار و گرم و جاری است 

دریا .

تو آن دریای من شو 

هر صبح دم ،

من آن موج شتابان میشوم هر روز .

هر دم .

مرا از تو رهایی نیست دریا !

مرا با خود آشتی ده هر روز .

موج در ساحل نمی میرد هرگز !

چرا که دلخوش است در هر لحظه 

از دریا .