کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق
آن دلی کز تو نلرزد به چه ارزد ای عشق

- عماد خراسانی
************************************************
چراغهای پشت پنجره های خوشبخت 
سوسو زنان 
درخشان 
فروزان 
راه را برای کدام عاشق در راه مانده 
روشن میکنند ،
آنگاه که تیرگی شب 
در میافتد در بیابان تنهایی 
راه ، پیچان و خواب آلود 
روی فتاده از عاشق 
میفریبش به بیراهه 
به خواب 
به گمگشتگی 
که عاشق همه گمگشته ، همه ناآرام ، همه راز آلوده 
میداند راه را 
قرار گم شده را 
دل به سوسوی چراغی انتظار 
می بندد و فروغ اشک ریخته بر در ،

هزارعاشق گم گشته ، راه نیافته ، خمیده در تاریکی 
در میان رویاهای این شهر 
پشت این چراغهای خاموش پنجره های خواب آلوده 
انتظار میکشند ،
ای ماه به میهمانی شب بیا 
شهر در تیرگی گم گشته 
تو را می جوید .