آرام گیر ای جان پر ملال
اشک مریز بر این کالبد بیقرار
بگذر ز تلخی این لحظه غریب
آرام شو جان من
آرام.
بی تابی غریب همین دم که بگذرد
صبح خواهد شد آنی .
گذر یک روز پر ز همهمه
و فراموشی این درد ناگزیر
تا شب ، تا تاریکی ، تا سکوت
غرق خواهد کرد تو را در فراموشی .
ای جان بی قرار !
ای جان بی تاب !
ای جان عاشق !
با تو چه باید کرد .؟