هر دو در یک خیابان بودیم
من در ابتدا میدویدم ،
تو در انتها .
عشق مگر چه بود ،
سخت و طاقت فرسا آیا ؟
که اینگونه مچاله شده و خاموش
بر کف خیابان پرتابش کردی .
دیدمش ، در توقفی کوتاه در میانه راه
جان باخته ، پریده رنگ ، غبار آلوده
جان داد در رد جای پای تو .
تو در انتها بودی قدم زنان
من میدویدم دوباره
همیشه ،
دونده زندگی
من بودم
قدم رو ، تو .