حوای بی بهشتم ،
حوای بی " آدم "،
حوای بیگانه در زمین ،
حوای تبعیدهای ابدی ،
تو ، مرا راندی .
مرا ، توان رقابت با بهشت برین نبود ،
نه بدین سان ، زیبا بودم
نه ، بی بدیل ،
مرا توان برابری با بهشت وعده داده رویای تو نبود ،
تنها زنی بودم
با دستهای ساده ،
که آموخته بود
دوست داشتن تو را ،
بی هیچ چشم داشتی ،
تو ، بهشت ات را بردار و برو
من میمانم
در جهنم ، با رویای تو .