چه شد 

چه شد که اینچنین 

ماندیم خاموش 

نه باقی ماند شوری و 

نه دیگر جوشید شعری !

مگر این عشق 

جاری نمیشد در رگهای روز 

تا هوای آلوده تنفر انگیز را 

به خنکای عصری دلپذیر بدل کند؟

مگر 

نام تو 

تنها نقش باقیمانده بر دیوار زمان نبود !

چگونه خرابش کردیم این جاودانه خاطرات را !

چگونه 

فرو رفتیم در غرقاب گناهان یک روز ابدی 

تا انتظار آرامش شبانگاه را 

با خود به دوش بکشیم در جاده های سرگردانی ‌

تو بگو 

پیامبر صحرای ابدی انتظار 

تو میدانی رسم فراموشی را آخر ‌.