آنچنان آغشته ام به تو
که حسرت سالهایی بر دلم مانده است
که هنوز نامت
جاری نمیشد بر زبانم ،
حسرت لذت بهارهای رنگارنگ حضورت  ،
پاییزهای معطر از عطرت ,
تابستانهای سرشار از گرمایت ،
حسرت عمری
که نشناخته بودمت
ای عشق !
بر من ببخشای
هر آنچه که زیستم
بی آنکه باز شناسمت