زجر بی اندازه ای است زمانی که 

نمیتوانم کلمه ای در ستایش تو بنویسم 

آنگاه که کلمات 

عاری از حسی ، در صف خویش بر کاغذ می‌خرامند

میدانم 

که تو ،

در درونم 

خاموشی ،

تو را می‌جویم 

و نمی یابمت ،

در همین حوالی میمانم ، غرق این روزمرگی ها ، 

قبض های پرداخت نشده ، اعداد عجول ، 

تنها در آرامش شبانگاه 

دوباره ، کلمات ، در ستایش تو 

تعظیم می‌کنند 

تو در حضور واقعیت زندگی خویش ، گم میشوی 

من ، در هیاهوی هر روز ، به تو نزدیک تر .