برایت شعر خواهم خواند
تمام عاشقانه های زمین را
از بادهای کولی و سرگردان صحرا ،
آموخته ام .
تمام زمزمه های مهربانی مادران ایل را
که بلندای کوهها تا سینه کش دشتها را
با آواز های خویش ،
میکنند مسحور ،
خواهم خواند ،
کلمات سرگردان مغرور را
رام خواهم کرد
تا برایت ، زیباترین ها را ،
بسرایند .
موسیقی هم آغوشی آسمان و دشت ،
گریز رمه های بی تاب در سحر گاه ،
چشم انتظاری دخترکان عاشق و بیتاب ،
در بالا بلندی تپه های سوخته ،
برایت خواهم گفت ،
برایت خواهم سرود ،
برایت نقش خواهم زد ،
ای مهربان من ،
چشم بگشا !