و زندگی ، بیهوده نیست در لبخند تو ، 

و هیچ ، تکراری نمیشود در لبخند تو ، 

و روزی ، کسل کننده نمیشود در کنار تو ، 

و گمانم 

تو آفریده شده بودی که بمانی برای تسلی بخش جانمان ، 

تو اما جسارت رها کردن داشتی و نماندی 

چرا که لبخندت را ، بردی 

و هیچ نماند برای گرم شدن روزهایمان ، 

اکنون خالی است بر چهره ما 

لبخند ، 

خالی است در جسم مان ، 

قلب ، 

و شعله مقدس امید ، 

در روح خاکستری مان .