فراموش میکنیم دیروز را
بگذار تا توهم خوشبختی برایمان بماند ،
بگذار در تنفس هوای صبحدم ، سلولهای مرده هوا را نادیده بگیریم ،
تجسم کنیم که هیچگاه ، اینسان ، نزیسته ایم، اینسان ،
صبور ، ایستاده ، بردبار
اندوه های ازلی را به باد سپرده ایم ،
و در گیسوان آشفته مان ، تنها خنکای شبانگاه جاری است ،
اینگونه زندگی چه اندازه آهسته ، آهسته
نفس میکشد در بلوغ جوانی مان .
بگذار تا ادامه دهیم رویا را
بگذار باور کنیم
تو را .