مگر میشود از عشق نوشت 

مگر میشود دیگر سرود 

مگر میشود از تو گفت 

در این زمانه ملول 

ما از آنان بیزار نبودیم ، 

زنان ساده دل عاشقی بودیم 

که زندگی را 

می جستیم در لبخند مهربان عزیزی، 

مگر دیگر چه می‌خواستیم 

جز یک روز معمولی ، 

مگر چه کرده بودیم 

که سیاه گیسوانمان 

به چوبه دار مان مبدل شد ؟

مگر چه کرده بودیم 

که زنده به گور شدنمان ، امتدادی ابدی داشت ، 

ما از آنان بیزار نبودیم 

آنان خود به کرده خویش ، بیزارمان کردند ، 

 در این زمانه اندوه 

چگونه میشود از تو نوشت ؟

بگو !