خورشید غلتیده در انتهای آسمان ،
میرود به آن خانه دیگر ،
به آن سوی جهان ، تا نسخه دیگری از خویش را
بیازماید دوباره .
نمیدانم آیا توی دیگری نیز هست ،
در آن نیمه روشن تر ،
تا خورشید ، برایش دلربایی کند ،
هر صبح ،
و جهان با شوق بودنش ، به نظاره بنشینید سپیده دم را .
چه خوشبخت جهانی است ،
جهان با تو بودن .