بیگاه ، آمده بودم 

بر درگاه ، 

ضربه های بی‌جان بر در ، 

که آزار ندهد گوشی را ، 

در زمان نامناسب ، 

بر درگاه غریبه ای ، 

ایستاده مردد ، 

چه میخواستم از این انتظار ، 

در پشت دری که باز میشد ، 

به هیچ ، به تهی ، 

چه را طلب میکردم ؟

سهمی را که پرداخت نمیشد ؟

یا عشقی که رفته بود از خاطری ، 

ایستاده ، مردد ، بیگانه ، 

گوش سپرده به صدای کوبه ای

که نمی‌شنود کسی صدایش را .