میخواستم که هوا باشم
جاری میان نفسهای تو ،
اما ، ذرات سنگینی شدم
معلق میان دلتنگی ،
نه تو هستی ،
نه هوای تو ،
تنها مرداب سکوت ، ماند و
تیرگی آسمان .
شاید در جهنم گرمای پیش رو ،
بخار شوم ،
بارانی شوم در سرزمینهای دور
در کوهستانهای بالا بلند ،
که قله هایش ، پناهگاه
امنی است
برای آنانی که در سکوت میمیرند .