" جزیره درختان گمشده " اثر شاعرانه دیگری از خانم الیف شافاک است که با استقبال فراوانی روبرو شد. داستان به بررسی وقایع سال ۱۹۷۴ در قبرس ، جزیره ای که در آن ، ترکها و یونانیها در کنار هم با صلح ، زندگی میکنند ، میپردازد و حوادث بعدی که بر اثر ورود ارتش بریتانیا به جزیره باعث جنگ داخلی در آن میشود.
دافنه ، دختر ترک ، و کوستاس ، پسر یونانی ، دو نوجوان مسلمان و مسیحی ، با هم آشنا میشوند و رابطه عاطفی بین آنها شکل میگیرد . آنها دور از چشم خانواده ها در میکده ای به نام میکده انجیر خوشبخت ، جایی که یک درخت انجیر در وسط آن رشد کرده و توسط دو مرد ترک و یونانی اداره میشود ، همدیگر را می بینند . بر اثر جنگ ، از هم جدا میافتند . سالهای بسیار دورتر ، همدیگر را پیدا کرده و با قلمه ای از درخت انجیر که اکنون در حال جان دادن است به انگلستان میروند تا در پناه عشق قدیمی شان ، زندگی جدیدی را شروع کنند . قلمه را در لندن میکارند و در همان زمان ، دخترشان متولد میشود .
داستان از زبان درخت انجیر ، کوستاس و دخترش بیان میشود . نویسنده در این کتاب از عناصر طبیعت میگوید ، از نقش درختان در اکوسیستم زمین ، پرندگان ، حشرات و هر آنچه که زنده است و نقشی در جهان دارد .
درخت انجیر، از زبان خود داستان را روایت میکند ، او با تمام موجودات در اطرافش ارتباط دارد و از زنجیره گستردهای از جهان هستی سخن میگوید که بر خلاف انسان که سعی در حفظ زندگی خود میکند ، در جهت حفظ زندگی کل جهان هستی ، تلاش میکند.
انجیر ، درخت عشق است ، موجود زنده ای که در میکده ، داستانهای بسیار را دیده است و روایت میکند . زندگی دافنه و کوستاس ، به درخت انجیر پیوند میخورد .
آدمها از جزیره مهاجرت میکنند ، اما چیزی را با خود حمل میکنند در درونشان که قابل جدا شدن از آنها نیست ، طعم ها و عطرها و خاطره ها و اندوه را .اندوه ، حسی است که آدمی با خود میبرد ، با عشق ، غسلش میدهد و در درون خودش میکارد . پناهگاهی که هر مهاجر در درونش دارد . عبادتگاهی برای پناه بردن .
داستان جزیره ، داستان درختان گمشده ، پرندگان آواز خوان ، انجیرهای ابدی ، داستان عشق است و دل دادگی. داستان زندگی ، ریشه دادن در اعماق هستی و دمیدن دوباره روح بعد از مرگ به اعماق هستی .
و عشق ، همیشه تسکین است و زندگی .