در قحطی مهربانی ،
دلم ، شادمان است از لبخندت.
کلمات ، میلغزند بی امان ، بر دامن اشک ،
اشک ، نه تنها برای اندوه ، از شادمانی بی حد نیز هم .
صدای تو در اعماق ،
در بطن ریشه های زمین ،
می تپد ، تا بر بستر خاک ، بروید با اولین باران شادی .
با تو هم پیمانم ،
در این فصل بی باران ،
تو باران من باش.
حس تو در اعماق، در بطن ریشه های وجود ، می خزد ، تا بر بستر قلب ، بروید با اولین باران نگاه
چه جمله زیبایی بود، خوشم اومد ازش ، تحریفش کردم!