گره خورده ایم ،
 بی حرف ، بی کلام.
میانمان ، سکوت است و سکوت ، 
اقیانوسی بی واژه ، بی کلمه ،
رشته ای جاری میانمان ، سخت ، محکم ، قدیمی.
صدای تو را ، 
می‌شنوم ،
 صدایی که در آن جاریست نت‌های اندوه .
جهان ، از تکرار هر روزش ، به ستوه آمده ،
 در خواب می‌غلتد ، 
نسیم می‌وزد ، از سرزمینهای دوردست خیال ، 
نام تو را ، میداند .
تو را میشناسم ،

می‌شناختم ، 

از ابتدا ، 

حوا ، منم .