اندوه ، اندوهگین بودن ، فرایندی ارادی نیست . آدمها ، اراده ای برای به دوش کشیدن یا نکشیدن آن ندارند .
اندوه ، از درون انسان می آید ، آنگونه در تمام بدن آدمی ، تنش ، روحش ، ریشه میکند در سکوت ، لانه می گزیند در قلبش ، که یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و احساس سنگینی میکنی ، میتوانی ریشه هایش را در وجودت احساس کنی ، تاریکی درونت را حس کنی ، طعم تلخش را در زیر زبانت مزه مزه کنی و حس خفه کننده اش را بر گلویت ، احساس کنی .
اندوه انسان ، به اختیار نیست ، به تصمیم گیری نیست ،
اینگونه نیست که یک روز تصمیم بگیری که میخواهم اندوهگین باشم یا غمگین ، یا غم خویش را تحمل کنم .فرایندی است تدریجی ، که در درون انسان چیزی را تغییر میدهد .
اندوه ، خود رنج است ، خود خاموشی ، خود سکوت ، تحملش ، کاری است بی نهایت دشوار ، چرا که باید به تنهایی آنرا تاب بیاوری ، دم بر نیاوری و لب بر بندی ، لبخند بزنی و به زندگی ادامه دهی.