چک چک میکند آشفتگی از پوست کشیده شب
بر دامن چروکیده زندگی .
دستی بکش بر این سختی روزگار
لمسی بکن این تردی روز را
شاید که بشکند دردها ، یکی یکی
در زیر مهربانی بی دریغ تو .
شاید که بی امان ، گرم شود
سردی شبهای بلند توامان .
ای آفریده در نخستین روز !
حوای عاشق بیقرار !
دریغ مکن ز ما ، افتادگان و مردگان این جهان ،
دم واپسین را .