ایکاش می آمدیم ، در زندان تان را باز میکردیم ، در آغوش میگرفتیم پسران و دخترانمان را ، طناب دار را پایین میکشیدیم ، لباس نو تن بچه ها میکردیم ، گلدان گل میکاشتیم کنار زندان ، بغلتان میکردیم و میگفتیم ، دیگر نترسید مادرتان اینجا ست ، کنارتان هستیم ، نترسید فرزند انمان ، نمیگذاریم به شما آسیب بزنند .....
زندان دیوارهای بلندی دارد ، درهای سنگین و آهنی ، آه ، فرزندم ، آه فرزندم ، ما هم به جای شما اعدام میشویم هر روز ، آه دلبرکانم ، آه فرزندم ، مادرتان در عزای شما چه پیر شد ، چه پیر .