امروز ، روز بی مادری است ،
مادران سرگردان بر خاکهای جوان و گرم پوشیده بر تن آن عشق های مقدس و معصوم ، میمیرند .
گلهای پر پر شده بر مزارهای جوان ، بر مادران ویران ،
لبخند می زنند .
مادری ، سرگردان است در سیاهچاله زمان ،
در حسرت آن دقایق سرکش ،
آه اگه میتوانستم دوباره ببوسمش جان جوان پسرم را
آه اگر میتوانستم دوباره دست بسایم بر دستان دخترم ....
گیسوان بر باد ، مویه ها در باد ....
مادری در خواب میگرید ......