بی نامیم!

بی نام به دنیا آمده بودیم 

بی نام ، بی روح ، بی هویت ، تنها استخوان هایی بودیم که فضایی را به خود می‌گرفتند .

در سایه ، در خانه ، در تاریکی ، در خاک ، به نام دیگری ، صدایمان می‌زدند .

در هیچ عکسی ، ثبت نشدیم ، در خاطری نماندیم ، چرا که مرگمان با عصیان همراه شد ، سرکشی کردیم .

روزی که تو پرسیدی ناممان را ، 

و راز پنهان شکنجه هایمان آشکار شد ، 

لذت بودن و نامیده شدن را فهمیدیم ، 

در خاک ، پنهان شدیم ، درس عبرتی برای بردگان دیگر 

اما لرزشی داده بودیم در فضا ، در استخوان های بی نام ، 

در بی هویتان سایه پوش ، 

اینک ما را ، مبارزان بی نام ، میخوانند.

سرانجام ، نا میده شدیم .