دوست دارم 

در این شب دلپذیر 

عطر تو

چراغ بینایی من شود 

و محبوبه شب راهش را گم کند .

دوست دارم 

شب لرزان از حضورت 

پایش بلغزد 

در چاله ای از صدف که ماهش می خوانند

و خنده آفتاب دریا را روشن  کند .

اما نه آفتاب است و نه ماه 

عصرگاهی غمگین است 

و من این همه را جمع کرده ام 

چون دلتنگ توام  ....

 

محمد شمس لنگرودی