به یاد میآورم تمام سنگفرش خیابان هایی که طی نکردیم با هم .
تمام درختانی که در زیر رقص بازوانشان در باد ، آرام نگرفتیم .
تمام خنده های از دست رفته در کنارت، آوازهای نخوانده برایت.
صفحات کتابهایی که نخواندم برایت ، افق های دوردست که در کنار دشتها ، نداده ام نشانت.
هنوز به خاطرم هست ، نامت و نگاهت .
میدانم ، روزی که تمام میشود و سیاهی ذهنم ، چون ذهن پدر ، آغاز میشود .
تو مرا به خاطر بسپار .
تو مرا ادامه ده .