آنگونه دوستت دارم
که میمانم به
غزال گریز پایی ،
که سراسیمه در دشت می نهد پای
تمام شب
تا در سپیده دم گرم یک صبح تابستان
در واحه تو ، آرام گیرد در سایه سار پر لذت تو .
ای دنج تنهایی من !
ای واحه خلوت من !
از من رها مشو
از من جدا مشو .
در من بیتوته کن
در من غریو کن
من را، تو بنام یاد کن
ای دوست !
ای آخرین پناه .