آه از آن ساحل دور ،
آه از آن طوفانهای عظیم ،
آی از آن قایق فرسوده ،
افسوس از آن آسمان پر خشم ،
در میانه راه ماندیم ، در طلب نوری در ساحلی ،
تن خسته ، فرسوده ،
دل ، پر آشوب ،
جان ، پر تمنا .
گر توان ما نبود ؟ چرا دل سپردن به دریا ،
گر هراس طوفان بود ، چرا دل سپردن به سفر .
که چنین آشوبی ، قرار ندارد
جز به رفتنی بی پایان ،
در اعماق تاریک اقیانوسی بی نام .
بازی زیبا با کلمات