۱۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

سکوت لعنتی

بشکن سکوت لعنتی ات را 

این فکرهای درهم خود را 

امشب میان بغض ها یم کم آوردم

من را رها کن زین تباهی ها ،

کم آوردم .

من را که خرد و خسته و وامانده گشتم 

دیگر توان رفتن و ماندن ندارم ،

دیگر توان زیستن نیز رفته از من ،

دیگر تمام داستان را پایان دادم .

 

یک سنگ مرمر ، نیستم ، نه،

یک قوطی خالی، 

یک عصر دلکش نیستم ، نه

یک ظهر تابستانی ام من ،

داغ و شرجی .

دیگر تمام کن این سکوت لعنتی ات را

امشب میان بغض هایم کم آوردم .

 

 

 

 

 

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

پاییز رویا

اول مهرماه
پاییز خیال انگیز 
زاده شرجی تابستان !
دوست میدارمت 
آنچنان که نمیدانی ،
جای دستهای تو را می جویم بر خاک افتاده بر خاطره ها
تا بیابم گرمی یک روز را ، 
یک موج ، یک ساحل ، یک خورشید را.
اولین روز پاییزم 
با تو تابستان میشود 
دوباره .
تو شاعر پاییزی
 و من 
یک دختر اردیبهشت!
 ********.

 

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

قاب خیال

پنجره ها همیشه باز نمی‌شوند بر آسمان آبی
پنجره ها گاه گرفتارند در بهت سیمانی قاب دیوارهای روبرو ،
سرنوشت تلخ یک دریچه 
که باز نمیشود بر وسعت جاری و رهای بی نهایت ای دور .
دریچه های با قابهای زنگ زده  خیالم 
تا کدامین زمان 
باز خواهند شد 
بر وسعت تو .

۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۵۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

تنهایی خیابان

در دل خیابانهای عریض
دلم برایت تنگ میشود
بسیار.
سنگ ریزه های غمت
زیر پا سر می‌خورند
بر صورت زخم خورده خیابانی که
سر میخورد  به پایین 
غلت زنان ،
زمزمه کنان ،
در دل سیاهی کوره راههای متروک
اندوه را پایانی نیست
از تو گریزی نیست .

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شکستن همزمان بیست استخوان

"شکستن همزمان بیست استخوان" فیلمی از برادران محمودی ، عاشقانه آرامی است . آدمهایی با خلق و خوی آرام ، با عشق به زندگی ، به دوست داشتن مداوم ، ریتم بدور از کلیشه های عادی دارد .
مرد خانواده که کارگری است از افغانستان ، و با مادر و خواهر و همسرش زندگی میکند،  در می یابد که مادرش در حال مرگ است مگر اینکه پیوند کلیه انجام دهد ، تلاش برای یافتن کلیه در مدت زمان کوتاه بیفایده است و مرد در یک دو راهی برای بخشیدن کلیه خویش و زندگی مادر قرار میگیرد .
در فیلم ، بیشتر صحنه ها سخن میگویند ، دیالوگها چندان نیستند ، شاید گاهی ریتم کندی ایجاد میشود ، اما با آرامشی که در درون صحنه‌هاست ، دوباره زندگی در متن فیلم جریان می‌یابد.
کلیشه های رایج سینمای امروز ، در فیلم جایی ندارد . خانه های آنچنانی , زندگی های آنچنانی، فضاهایی که مخصوص آدمهایی است که با آنها ارتباط چندانی نداریم ، در فیلم جایی ندارند ، همه چیز در اوج سادگی است , همین زندگی ساده که هست ، که در متن خیابانها ،جاری است . همین دغدغه برای نان ، برای زندگی ، برای عشق ، برای خانواده . 
دو راهی پیچیده فیلم ، این سوال را برایمان ایجاد می‌کند : ما چه میکردیم ؟
زندگی خودمان یا مادرمان؟
قضاوت کردن شخصیت‌های فیلم ساده نیست ، پیچیده و عجیب است . چرا که همیشه نگاه کردن از بیرون به آن سوی پنجره ها آسان است .

 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

زنی بر آستانه

مادر، ایستاده بر درگاه پنجره
چشمان اش کم سو و کم نور ،
قامت خمیده،
اما ، سرشار
از زندگی است .
هوای تازه بر پنجره میکوبد ،
باران مهربانی می‌بارد 
بر قامت خانه ،
خالی نگاه پنجره 
پر میشود از هجوم اشک.
*************
پر زد پروانه ای
در تنهایی شبانه زنی که اشک می‌ریخت
در پیاده رو های شلوغ خیابانی.
سکوت شبانه مچاله شد 
از پر پروانه ای.
لبخندی آمد بر اشکی .

 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

فردا روز دیگری است

یک چیزی از زندگیمان رفته است ، یک چیزی که هر روز صبح که بیدار می‌شویم ، و نگاهی به کانال های اخبار می‌اندازیم ، دلمان میخواهد تف کنیم توی صورت زندگی .
همان چیزی که سالهای طولانی را به انتظارش گذراندیم ، جنگ و مرگ و ترس و اضطراب و فقر و درد و اعتیاد و ....را پشت سر گذاشتیم به خاطرش.
امید ...
امید رفته است از زندگیمان.
امید به روزهای بهتر .
امید به بزرگ شدن .
به آینده .
پیش رویمان فقط سیاهی مانده .
گرم شدن زمین ، تمام شدن آب ، کمبود منابع ، جنگ ، کشته شدن دختران به دست پدران ، اعدام ، مرگ محیط زیست ، کرونا ، ..
ایکاش ما هم به خواب زمستانی می‌رفتیم ، یک روز صبح بیدار می‌شدیم ، می‌دیدیم بهار آمده ، و منتظر ماست .یک عالمه زیبایی ، یک عالمه امید ...‌‌

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

چرا که عشق ، حرف بیهوده‌ای نیست

دلتنگی بیهوده نیست ، شاید بیفایده باشد ،
 دلتنگی برای عزیز از دست رفته ، برای عطر شب بوهای نیمه شب های تابستان کودکی ها ، برای بوی نا گرفته کتابهای قدیمی ،  عکس رنگ و رو رفته داخل آلبوم ، یک نوشته با یک دستخط زیبا از جوانی ، کوچه های خاکی ، قوری‌های چینی با گل‌های سرخ که عطر چای تازه مادر میداد، صدای پدر که در دالان خانه می‌پیچید ، برای یک فنجان چای در کنار آن مهربان ، برای عشق ، برای دوستی ، برای زندگی ، برای خود خود زندگی .
دلتنگی بیهوده نیست ، باور کن ، یادت می‌آورد که هنوز یک نفر هست درون قلبت ، درون تاریکترین اعماق وجودت ، یک نفر که زنده است ، یک نفر که هنوز امید دارد ، یک نفر که عاشق نور است ، عاشق زندگی است ، یک نفر که هنوز ایمان دارد ، به همه چیز ، حتی به همین روزهای ناامیدی .
دلتنگی بیهوده نیست .

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

ابدیت سکوت

سکوت می‌کنی و
 شب سیاهتر میشود .
 پرندگان یاد تو به آشیانه میروند .
 ستارگان کم سو ، به ابرها پناه میبرند و
 ماه ،نگاه خویش را به دورها میبرد . 
در این سیاهی ستمگر شبانه سکوت تو ، 
مرا چه سود !
 مرا که انتظار میکشم 
سالها و قرن‌ها
 میان دستهای خاطرات 
 میان این سیاهی غلیظ ریخته بر صدای تو
 مرا چه سود ! 
مرا چه سود ! 
مرا که در غبار مانده ام .
رنگ باخته 
بی غرور.
مرا چه سود .

 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

ای شرقی غمگین

ای خدای که میگویند دریا را شکافتی تا بنی اسرائیل ، راهش را به سرزمین ای نو بیابد ، از تو میخواهم که خاورمیانه را از زمین حذف کنی ، تمام زندگی ما را در خاور میانه ، پایان بدهی ، تا اینگونه هر روز به مرگ تدریجی نمیریم ، لطفا کاملا تمیز مارا از نقشه حذف گردان ، تا اصلا کسی یادش نماند جایی بوده در روی زمین که تمام زشتی ها ، جنگها ، بدبختی ها ، شوربختی ها ، در آنجا جمع شده بودند ، تا خاطره هیچ کسی مکدر نشود از فریاد دختران و زنان ای که در این سرزمینها به گوش می‌رسد ، صدای پسر بچه های که زود سرباز میشوند و دختر بچه های که زود زن .
لطفا ما را کاملا حرفه ای پاک کن هر چه زودتر .
دیگر تحمل نداریم .
این آزمون های الهی را تمام کن .
ما همه مردودیم .
مردود .

 

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
نرگس کریمی