"شکستن همزمان بیست استخوان" فیلمی از برادران محمودی ، عاشقانه آرامی است . آدمهایی با خلق و خوی آرام ، با عشق به زندگی ، به دوست داشتن مداوم ، ریتم بدور از کلیشه های عادی دارد .
مرد خانواده که کارگری است از افغانستان ، و با مادر و خواهر و همسرش زندگی میکند، در می یابد که مادرش در حال مرگ است مگر اینکه پیوند کلیه انجام دهد ، تلاش برای یافتن کلیه در مدت زمان کوتاه بیفایده است و مرد در یک دو راهی برای بخشیدن کلیه خویش و زندگی مادر قرار میگیرد .
در فیلم ، بیشتر صحنه ها سخن میگویند ، دیالوگها چندان نیستند ، شاید گاهی ریتم کندی ایجاد میشود ، اما با آرامشی که در درون صحنههاست ، دوباره زندگی در متن فیلم جریان مییابد.
کلیشه های رایج سینمای امروز ، در فیلم جایی ندارد . خانه های آنچنانی , زندگی های آنچنانی، فضاهایی که مخصوص آدمهایی است که با آنها ارتباط چندانی نداریم ، در فیلم جایی ندارند ، همه چیز در اوج سادگی است , همین زندگی ساده که هست ، که در متن خیابانها ،جاری است . همین دغدغه برای نان ، برای زندگی ، برای عشق ، برای خانواده .
دو راهی پیچیده فیلم ، این سوال را برایمان ایجاد میکند : ما چه میکردیم ؟
زندگی خودمان یا مادرمان؟
قضاوت کردن شخصیتهای فیلم ساده نیست ، پیچیده و عجیب است . چرا که همیشه نگاه کردن از بیرون به آن سوی پنجره ها آسان است .