دلتنگی بیهوده نیست ، شاید بیفایده باشد ،
دلتنگی برای عزیز از دست رفته ، برای عطر شب بوهای نیمه شب های تابستان کودکی ها ، برای بوی نا گرفته کتابهای قدیمی ، عکس رنگ و رو رفته داخل آلبوم ، یک نوشته با یک دستخط زیبا از جوانی ، کوچه های خاکی ، قوریهای چینی با گلهای سرخ که عطر چای تازه مادر میداد، صدای پدر که در دالان خانه میپیچید ، برای یک فنجان چای در کنار آن مهربان ، برای عشق ، برای دوستی ، برای زندگی ، برای خود خود زندگی .
دلتنگی بیهوده نیست ، باور کن ، یادت میآورد که هنوز یک نفر هست درون قلبت ، درون تاریکترین اعماق وجودت ، یک نفر که زنده است ، یک نفر که هنوز امید دارد ، یک نفر که عاشق نور است ، عاشق زندگی است ، یک نفر که هنوز ایمان دارد ، به همه چیز ، حتی به همین روزهای ناامیدی .
دلتنگی بیهوده نیست .