اسب سپید یال خیال 

می‌تازد بی درنگ 

در دشتهای خشکیده رویاهای شبانه

با پاهای زخمی 

یالهای بلند رها شده در طوفان‌های سهمگین راه

می‌رسد لحظه توقف آیا 

به ناگاه؟

*********

اسب سپید یال ,

دیر زمانی است دیگر می‌لنگد 

مرگ را انتظار می‌کشد 

تو نمیدانی !

رویا تمام شده است 

بیدار شو .