تسلی مده مرا ،

مرا که دست می سایم

هر زمان ،

بر پوست چروکیده زندگی .

شاید که رنگی بیابم دوباره 

بپاشم 

بر صورت بی رنگ تو 

شاید لبخندی ،نقاشی شود 

برای نقاب ات.

مرا تسلی نده .

دیر زمانی است 

رها شده ام 

از هر تسکینی.