مرا ببخش
دخترکم
مادری نبودم
با ناخنهای بلند و لاک زده
و لبخندی زیبا
موهایی با رنگهای درخشان ،
مرا ببخش
که آشفته ام
گاهی .
در سرم ، غوغای کلمات است
در آشپزخانه ای شلوغ
برایت
با دستور پخت ای سریع و آسان
میز میچینم
به آسمان پشت پنجره ،نگاه میکنم
و رویای سفر امواج را
دارم بر اعماق تاریک اقیانوس
با صدایی در درونم که آواز زنی است
بیقرار .
جهان غافل میشود از حرکت ،
کتابهای نخوانده در کتابخانه غوغا میکنند
میز آشپزخانه ، آشفته باقی مانده هنوز
من بهت زده ،
زن درونم ، ساکت میشود ناگهان.
پرندهای
پشت پنجره
پر میزند .