مادر عادتمان داد به اینکار.قبل هر سفر تمام خانه را تمیز میکرد،علفای هرزه باغچه را میکند،حیاط را آب و جارو میکرد،برای گنجشکها آب و دانه میریخت روی دیوار،قرضهایش را به همسایه ها ادا میکرد،پنجره ها را میشست و دیوارها را تمیز میکرد،انگار باید قبل هر سفر تمام این مراسم آیینی به درستی انجام میشد.و بعد میگفت دیگر آماده ام ،اگر از سفر برنگشتم کار ناتمامی ندارم .

مادر با مرگ آشنا بود از کودکی،وقتی که تمام بچه های ایل سرخک گرفتند و روی دست مادرانشان جان دادند ،مادر زنده ماند .بعد چند روز بیماری ،مرگ خواهر بزرگتر را انتخاب کرد و خواهر کوچکتر را رها کرد.آنقدر بچه مرده بود که مادرها دیگر توان سوگواری نداشتند ،در سکوت مرگباری تمام بچه ها در انتهای دشت ،جایی که کوهها آغاز میشدند ،مغرور و مست از بودنشان،به خاک سپرده شدند تا در آخرین سفر زندگی شان در سایه کوهی ،جسم بی جانشان آرام گیرد .

مادر انتخاب نشده بود،مرگ او را رها کرده بود تا زندگی کند ،مادر این را میدانست ،تمام سالهای طولانی عمرش حضور سنگین او را در قلبش حس میکرد،همان حضوری که آن عصر تابستان که به هوش آمد در آغوش خسته مادرش در سایه چادری ،بر روی قلبش حس کرد ،رد پای مرگ را ،نیشخند عمیقی که روی صورت یک شبح دیده بود در بیهوشی،مرگ او را رها کرده بود اما نه به خوشی،او را معلق کرده بود بین اندوه و شادی ،اندوه از دست دادن های مکرر و خوشی سالهای زندگی.

مادر از دست داده بود بسیار،خواهر ،مادر ،پدر،برادر ،فرزند،هر آنکس که عزیز بود .دیگر آرام گرفته بود ،سوگواری های طولانی او را قویتر کرده بود و آماده تر،او آماده بود ،هر روز زندگی اش را ،هر لحظه را به خوبی زیسته بود ،لذت برده بود ،کاری نیمه تمام نمی ماند برایش،چرا که نمیخواست مرگ او را غافلگیر کند،همیشه آماده بود و هست برای رویارویی با آن دم واپسین تا خسته و ییقرار نباشد ،تا در آرامش به استقبالش برود و لبخند بزند و بگوید :نمیتوانی غافلگیرم کنی من آماده ام .تو شکست خوردی.

مادر عادتمان داده ،قبل هر مسافرت تمام خانه را تمیز میکنم ،ناتمام خانه را تمام .هرآنچه باید آنجام دهم انجام میدهم ،برای بچه ها یادداشت خداحافظی میگذارم در جایی و کارهایی که بعد من باید انجام بدهند یادآوری میکنم .میخواهم که بهترین میزبان باشم و غافلگیر نشوم ،که بگویم من نترسیده ام ،من هر لحظه را به خوشی نفس کشیده ام و هر اندوهی را با جان در آغوش،که من آماده ام هر زمان برای میهمان عزیزی به نام مرگ.