ای ابرهای بازیگوش که راه گم کرده
در دامنه ها
میچرخید،
ببرید
مرا هم با خود ،
تا بیاویزم گوشواره ای از آلبالوها ی قرمز بر گوشتان ،
و لاک سرخی بزنم بر دستانتان از این غنچه های گل سرخ حیاط کودکی ها
در گوشتان زمزمه کنم
لالایی دخترکانم را .
ای ابرهای بازیگوش
که مادر را چشم انتظار
بر بالاترین قله آسمان
کرده اید رها ،
زودتر برگردید ،
تا تیرگی خاک ،
دستان سپیدتان را
آلوده نکرده است .
به مادر سلام برسانید .