"وقتی میای صدای پات از همه جاده ها  میاد "
صدای آبی تو گم شده است 
میان حنجره خاموش یک مرد .
مردی که سایه گرمی داشت 
مردی که خنده ای داشت تند نارنجی 
مردی که در میان دالانهایی تاریک یک کوچه قدیمی 
گم شد 
تا پیدا شود 
در شلوغی یک شهر سرد .