تو باور نکن 
لبخند زنی را که دستهایش گره خورده اند در هم 
آواز سرخوشانه زنی را که می‌نویسد نامه خداحافظی را 
تو باور نکن 
رنگ تند نارنجی لاک دستهایم را 
عطر تند پیراهنم را 
دستهای پاکیزه ام را 
قفسه های گرد نگرفته خانه ام را 
و این فنجان سفالی آبی قهوه را 
که هر روز میگذارم بر میز 
چنین آرام
انگار که هیچوقت 
انتظار میهمانی را 
نخواهم کشید .