اگر حالمان خوب نیست و فکر میکنیم که دلخوشی ها دیگر کم هست ،گیاه میکاریم .
هیچ چیز به اندازه این جوانه های سبز ، این معجزه رویش و زنده شدن ، حال آدم را بهتر نمیکند ، کم کم گیاه بزرگ میشود ، راه قلمه زدنش را میپرسید و بعد قلمه های جدید را میکارید و بزرگتر میکنید و شادی غیر وصفی را در درونتان احساس خواهید کرد .بچه ها برای گلها اسم میگذارند ، مارگاریتا اولین گیاهی است که در بالکن داشتیم ، یک گیاه بنفش بی ادعا و مقاوم به گرما های جهنمی منطقه . اسم مارگاریتا را از کتاب مرشد و مارگاریتا گرفتم .
جسیکا ،اسم کاکتوس کوچکی است که سایرا در مدرسه گرفته است سالهای قبل همه گیری کرونا ، دانیل ، اسم مربی ورزشی من در یوتیوب را گذاشته اند بر روی یک گیاه دیگر .
بچه ها دوست دارند که گلها را خانم بنامند و وقتی علت اش را میپرسم میگویند معلوم است که خانم هستند چون هم زیبا هستند و هم مثل مادرها میماند .
اینگونه بود که زندگی آرام و بیصدا به خانه ما وارد شد در یک عصر گرم تابستان .