"حوض نقاشی " فیلمی از مازیار میری ، داستانی لطیف و عاشقانه و در حین حال غمناک دارد ، سهیل دانش آموز کلاس چهارم ، پدر و مادری با مشکل کم توانی ذهنی دارد که باعث شرمساری او هستند . او مادرش را با خانم ناظم مقایسه می‌کند که مادر بهترین دوست اوست و تصمیم می‌گیرد که پدرو مادرش را عوض کند . داستان به قشر فراموش شده جامعه سرک می‌کشد که چگونه سعی میکنند با مشکلات خویش کنار بیایند و در عین حال مقام انسانی خویش را حفظ کنند . پدرو مادر سهیل در یک شرکت دارویی ،بسته بندی دارو انجام میدهند ، پدر در شغل دوم در سوپر مارکت محل خریدها را تحویل میدهد و تمام سعی خود را برای انجام مسولیت پدری انجام میدهد ، اما گاه کمبودهای آدمی ربطی به تلاش بیشتر ندارد ، سهیل ،پدری میخواهد که در ریاضی کمکش کند ، مادری که پیتزا درست کند و در مدرسه شرمسارش نکند . او از چشم یک کودک به پدر و مادرش نگاه می‌کند و نمی‌تواند درک کند که والدین اش با چه عشق عظیمی مرزهای ناتوانی خویش را طی می‌کنند شاید بتوانند قدمی فراسوی توانایی های خویش بنهند ، پدر سعی میکند موتور سواری یاد بگیرد و پیک موتوری شود ، مادر سعی میکند غذای جدیدی یاد بگیرد تا شاید پسرشان به خانه برگردد، تلاشهایی که با شکست روبرو میشود . تا حدی که پدر از پسرش عذرخواهی می‌کند و جمله ای دردناک میگوید که تمام اندوه جهان را در خود دارد :مرا ببخش که پدرت شدم .

 داستان موازی ، زندگی خانم ناظم است ، همسرش با تحصیلات بالا ، شغلش را از دست داده و دچار افسردگی است ، دختر نوجوان او بیشتر روزش را در اتاقش می‌گذراند و حالا سهیل هم به زندگی او پناهنده شده . دو زندگی در کنار هم به چالش کشیده می‌شود و خانم ناظم به عنوان نماد انسانی با توانایی ذهنی کامل باید با مشکلات خویش مبارزه کند .

 عشق پدر و مادر سهیل برای بازگشت سهیل ، ستودنی است ، بازیگران فیلم بسیار عالی ، در نقش خود عمل میکنند و بیننده را با خود همراه می‌سازند . آنها دنبال ترحم بیننده نیستند ، بیننده خود را در جایگاه مقابل میبیند و تلاش بی‌نظیر این دو انسان را برای برگرداندن پسرشان را ستایش می‌کند.

حوض نقاشی ، زیبا و لطیف و تکان دهنده است . عشق در خانه کوچک سهیل و پدر و مادرش ، لابلای شاخه های درخت خرمالوی صاحبخانه میوزد و در نهایت در آغوش خانواده ، آرام میگیرد .