به خاطر داری نامم را ،
یا آهنگ کلامم را ،
به وقت تکرار نامت ؟
فراموش نکرده ای ، زنان سرزمینی را که از برهوت عشق آمده بودند ،
تا بیتوته کنند شاید در سرزمین موعود خویش ،
که می بارد باران بسیار بر آن ،
سرزمینی که مردمانش نام هم را به ستایش ، تکرار میکنند
و شیدایی خویش را ،
بی پروا ، فریاد می زنند .
سرزمینی که یافت نشد بر نقشه ای ،
زنان بیهوده جستجوگر ، مدهوش و غمگین ، تسلیم نمیشدند ،
چرا که باورشان بر این بود ، بر اینکه عشق را بیافرینند ،
چرا که نام تو را میدانستند ،
و آهنگ صدایت را ،
نبرده بودند از خاطرشان.
به نام زندگی ،
به نام زن ،
به نام آزادی .
چ زیبا...