نام کتاب ، آدم را شدیداً وسوسه میکند تا سریعتر برود سراغش و بداند داستان دکتر نون چیست ؟
دکتر نون و زنش ، ملکتاج ، دختر عمو و پسر عمو هستند و از کودکی با هم بزرگ شدهاند. آنها از بچگی به هم علاقه مند بودند و سرانجام با هم ازدواج میکنند . دکتر نون که در پاریس درس خوانده و از اقوام دکتر مصدق است در کابینه دکتر ، پست معاونت میگیرد. خانه کوچکی در تهران میگیرند تا مردم فکر نکنند آنها که از خانواده های قاجاری هستند به دنبال زندگی اشرافی هستند ، دو تا درخت توت در حیاط میکارند که بشود بچه شأن .دکتر نون میشود عزت و افتخار فامیل و محله و ...دکتر مصدق از او و دکتر فاطمی قول میگیرد که هیچوقت به او پشت نکنند . اما داستان زندگی عاشقانه دکتر نون با کودتای علیه دکتر مصدق بر باد میرود . دکتر نون در زندان ، زیر شکنجه مقاومت میکند و علیه مصدق حرف نمیزند اما زمانی که صدای ملکتاج را میشنود که در زندان دارد شکنجه میشود حاضر به مصاحبه بر علیه مصدق میشود . بعد متوجه میشود که صدا متعلق به زنش نبوده و بر علیه او استفاده شده تا او را مجبور به مصاحبه کنند .
زندگی دکتر نون بعد از این مصاحبه تمام میشود ،بار این خیانت برای او به حدی است که خود را در خانه زندانی میکند ، با دنیا قطع رابطه کرده و با ویسکی و شراب زندگی میکند . ملکتاج را آزار میدهد تا او را ترک کند ، همه جا دکتر مصدق را ، ناظر زندگی خود میداند که به خاطر مصاحبه اش در حال سرزنش اوست .صدای مصدق در سرش او را وا میدارد تا دست به کارهای دیوانه واری بر علیه زنش بزند و زنش را اذیت کند ، انگار صدا ، از اینکه دکتر نون به خاطر زنش به دکتر مصدق خیانت کرده ، دلخور است و قصد انتقام گرفتن دارد .
اینگونه است که زندگی دکتر نون، تمام میشود چرا که او بهای عشقی را داده است که خودش با دست خود و افکار بیمارگونه اش ، در سالهای بعد کودتا میکشد ، ملکتاج با تمام اذیت و آزارهای همسرش در کنار او می ماند و زجر میکشد .در انتهای داستان ملکتاج در تصادفی کشته میشود ، دکتر نون ، مصدق ناظر در ذهنش را از اتاق خوابش بیرون میراند تا کنار زنی که او را از دکتر مصدق بیشتر دوست داشته دراز بکشد و بمیرد .
کتاب ، گاه از زبان دکتر نون روایت میشود و گاه از زبان سوم شخص ، نثر یکدست و روانی دارد و مورد توجه بسیاری از خوانندگان ایرانی قرار گرفته است .
نویسنده کتاب ، آقای رحیمیان در حال حاضر ساکن کشور آلمان است .