چه میشود کرد 

عاشقت ، من بودم ،

به جان خریدم بی رحمی ات را ، 

اندک شعله ای میخواستم ، برای قلبم ، 

نه چیزی بیشتر ،

بادهای سهمگین ، در سراشیبی های سقوط ،

خاموشی تو را ، سبب شدند .

خورشید را طلب کردم ، 

توان خاموشی ندارد اینبار ، 

دل به خورشید

دادم .