غروب که میشود ، پنجره های خوشبخت پر نور که می‌درخشند ، تو را تصور میکنم .

ایستاده در پشت یک پنجره پر نور ، در گرمای یک خانه ، پر شور و پر امید .

از شادی تو ، قلبم لبریز میشود .

از درخشش چشمان تو ، ریشه های من در تاریکی فرو میروند در جستجوی زندگی .

شادی کن ، برای دل خستگانی چون من .

از شادی تو ، زندگی میگیرم.