آفتاب اول اردیبهشت را میمانی ،
دلپذیر و جانبخش.
معجزه ای را مانندی ،
کوچک و بی بدیل در دستان اردیبهشت
که ناگاه عصری خیال انگیز
بر میانگیزد با عطر یاس و شب بو در بن بست یک کوچه متروکه .
رگبار بهاری را مانندی ،
که می خروشد و میتازد ، به قهقهه خورشید اما دمی آرام میگیرد و نسیمی میشود لابلای حریر خرمن گیسوان بهار .
هر آنچه که هستی ،
هر آنچه که میمانی برایم ،
شعله نوری در دلم ، اینگونه ارزشمند ، اینگونه
ارزشمند .
جانم...