آفتاب اول اردیبهشت را می‌مانی ، 

دلپذیر و جانبخش.

معجزه ای را مانندی ،

کوچک و بی بدیل در دستان اردیبهشت 

که ناگاه عصری خیال انگیز 

بر می‌انگیزد با عطر یاس و شب بو در بن بست یک کوچه متروکه .

 رگبار بهاری را مانندی ، 

که می خروشد و می‌تازد ، به قهقهه خورشید اما دمی آرام میگیرد و نسیمی میشود لابلای حریر خرمن گیسوان بهار .

هر آنچه که هستی ، 

هر آنچه که می‌مانی برایم ، 

شعله نوری در دلم ، اینگونه ارزشمند ، اینگونه

ارزشمند .