دلتنگی تمام دخترکان چشم انتظار
تمام مادران دور مانده از فرزند
تمام عاشقان گم شده در بیابانهای دور دست رویا
تمام حزن زمین دور مانده از ریشه ها
تمام شاخه های خشکیده سپیدار بالا بلند دامنه کوهی دور
انباشته اند در گلوی من
نه زبان گفتن هست
نه تمنایی
و نه نگاهی
تنها اشک ، اشک و اشک
جاری میشود بر قامت زندگی
در سکوت .