۱۸ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

آخرین شبانه اسفند

درختان بلوط ، در دامنه کوهپایه های زاگرس 

ایستاده اند سرافراز و مست ، 

خورشید ، پهن کرده موهایش را بر روی دامنه ها ، سرخوشانه ، 

شاخه ها رها در نور ، برگها زرین در آغوش آفتاب ، 

زندگی می‌لغزد در میان کوهپایه ، 

خنک ، جاری ، رنگ رنگ ، 

صدا میزند تو را ، 

جشن بهار در راه هست ، 

خانه تو کجاست ؟

 

 

۲۹ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۲۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آخرین روزهای اسفند

میخواستم که زیباترین کلماتم را 

در آخرین روزهای سال ، برایت روانه کنم ، 

عطر بهار نارنج ها ،

زیبایی بابونه های خود روی دشتهای جنوب را ، لابلای کلمات ، بیافشانم ، 

نوای باد ، گرمای ساحل ، آواز موج ، 

اگر می‌دانستم که در کجای جهان ایستاده ای ، 

اگر می دانستم که زیباترین حرف ، برای تو چیست ؟

تنها ، آشوب و دلتنگی ، 

طعم تلخ اش را بر من می‌بخشد ، 

با کلماتی سرگردان ، 

می مانم 

آواره دنیای خوابها و خیال‌ها .

 

۲۷ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

همراه با الیف شافاک

"الیف شافاک " نویسنده ای که در ایران اغلب او را با رمان معروف "ملت عشق " میشناسند ، در رمان " شهری بر فراز آسمان " با نام اصلی کتاب در ترکی "من و استادم " شاهکاری دیگری خلق میکند . رمان ، دوره صد ساله ای از حکومت عثمانی را شرح می‌دهد و محور اصلی داستان در این زمان می‌گذرد . 

جهان پسرکی از آناتولی ، ناخواسته وارد کشتی ای میشود که فیلی به اسم چوتا ، از هندوستان به عنوان هدیه برای پادشاه عثمانی ، در آن است ، او بعد از اتفاقاتی در کشتی ، خود را به جای فیلبانی که در دریا غرق شده است ، معرفی می‌کند و وارد قصر پادشاه عثمانی ، سلیمان پادشاه میشود .

جهان ، پسرکی پرشور و مهربان است که در جهان مسموم قصر ، به دنبال ماجراجویی خویش است ، او در قصر ، با معمار پادشاه ، استاد سینان ، آشنا میشود . استاد در وجود جهان ، شوق یادگیری را میبیند و حس تنهایی و رها شدگی او را میفهمد ، او را به عنوان شاگرد می‌پذیرد و با خود همراه میسازد . جهان در کنار استادش ، مساجد و پل و ...میسازد و رازهای بسیاری را کشف میکند .او که در دل ، عاشق مهرماه ، تنها دختر سلطان هست ، سعی میکند با قدرت این عشق ، به زندگی در قصر ادامه دهد ، هر چند میداند که بین آنها ، دریاها فاصله است ، اما نا امید نمیشود .

رمان خانم شافاک ، سرشار از زیبایی است ، قدرت و اقتدار دوره عثمانی و عوامل آن ، مانند یک کتاب تاریخی ، به دقت شرح داده میشود ، توصیف معماری اسلامی ، افکار مردمان آن دوره ، شرایط شهر ، فرهنگ مردمان ترک زمان ، وقایع تاریخی ، کتاب را به مجموعه جالبی از تاریخ ، هنر ، داستان ،تبدیل میکند . آدمهای زیادی در کتاب وارد میشوند و هر کدام با خود داستانهای پیچیده ای دارند . شهر استانبول ، چون رودخانه ای خروشان ، مردمان زیادی از فرهنگ های تمام جهان را در خود جای میدهد ، مردمانی که هر کدام با داستان خویش ، در پی یک زندگی تازه ، وارد شهر میشوند و هر یک سرنوشتی دارند . 

توصیف شرایط حکومت عثمانی ، پادشاهان ، وزرا ، جنگها ، جشن ها ، تعصبات ، تاثیر جهان اسلام بر کشورهای همسایه ، اعتباری دیگر به کتاب میدهد و رازهای بسیاری را آشکار میسازد . زیبایی کلمات ، کتاب را به اثری دلنشین تبدیل میکند و گاهی تبدیل به رودی از کلمات میشود که در مسیر خویش ، با موسیقی زیبا ، آوازی سرخوش سر میدهند و آدمی را مسحور می سازند. 

 

 

۲۳ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

ساده و آسان

خانه تکانی کنیم اگر خانه زمان را ، 

گذشته را اگر پاک کنیم از گرد خاطره ها ، 

هیچ می‌ماند میان اینهمه فراموشی .

فراموشی ، ساده است و سهل و آسان ، 

نه باری است بر دوش ، 

نه دردی در دل ، 

و نه اندوهی بر جان .

ساده است و سهل و آسان ، 

اینگونه که بنگریم به زندگی ، 

و خوشبختی های پاک و پاکیزه را 

بگذاریم به جای لکه های زمان ، 

دیگر ، همه چیز کامل میشود ، 

جز تکه های فرسوده ای در ذهن ، 

که شاید ، رسوب کرده باشند در جانمان ، 

انکارشان که می‌شود کرد ؟

مگر نه !

 

۲۲ اسفند ۰۱ ، ۲۲:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در اسفند

به صدای تو 

از بی نهایت جهان ،

دل می‌سپارم.

با رشته های سوزان و محکم ، از دلتنگی و انتظار ، 

متصل میشوم به سادگی تو .

جهان ، از غریو خویش ، دست می‌کشد ، 

هستی در سکوت ابدیت ، فرو رفته ، 

صدای تو ، در قلب زندگی هر روز ، 

تنها ، شنیده میشود .

آواز جهانی ، تو 

آواز ، 

آواز ، 

خاموش مشو .

 

۲۱ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه های اسفند ماه

آخرین چراغ را چه کسی خاموش خواهد کرد ؟

کدام زمان ؟

کدام دست ناامید از آمدن آن مسافر ، در را خواهد بست و 

 خاموش خواهد کرد آن شعله سرکش را 

نان تازه بر سفره ، گلدان گل کنار پنجره ، 

عطر چای بهار نارنج ، 

چراغ روشن خانه ، برایت 

ما ، منتظران ابدی ، به چشم انتظاری ، زندگی میکنیم 

امید ، را مشتاقانه ، منتظریم 

خاموش نه ، با موسیقی عشق ، باشکوه ،

چراغی روشن در دست ، 

بر درگاه زندگی 

ایستاده ایم ، 

می‌جوییم 

تو را و لبخندت را .

 

۲۰ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

مرگ را ، زندگی را

مرگ را زیسته ام ، در دستان زندگی 

بی تو .

در نفسهای گرم روزگار ، 

به انتظار هوای تازه ای سرشار از عطرت ، 

نفس به شماره افتاده ، 

تهی شده ام از جریان سیال .

تا به یاد آرم که در این جنگ یک سویه ، 

هیچکس ، نیاموختمان ، 

تاب آوردن را 

بی حضور دوست ترین دوست .

جنگ ما ، نه پیروزی است و 

نه شکست .

جنگ ما ، خود زندگی است .

خود ، عشق ،

خود ما .

۱۹ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نرگس کریمی

زن ، وطن

هر بار

که ‌ترانه‌ای ‌برایت سرودم

قومم‌ بر من تاختند!

که چرا برایِ میهن، شعری نمی‌سرایی؟

و آیا زن، چیزی‌ به جز‌ وطن است؟!

نزار_قبانی

 

 

۱۷ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

برای روز هشتم مارس

پدر ، صبحها ، نمی‌گذاشت به مدرسه برویم ، می‌گفت که ما آخرش آبروی او را خواهیم برد . ما ، دخترکان ساده دل معصوم ، نمی‌دانستیم چرا باید چنین کاری بکنیم و چه عملی از ما سر میزند که پدر چنین حرفهایی می‌زند . مادر به دست و پایش می افتاد و راضی اش میکرد و باز فردا ، پدر داستان جدیدی برایمان بازی میکرد و ما دوباره التماس کنان ،راهی مدرسه ای می‌شدیم که آنجا هم باید دوباره می‌جنگیدیم . خواهرم دستم را محکم می‌گرفت و مرا دنبال خودش میکشید ، از همه چیز میترسیدیم ، مخصوصا مردها . مادرم آنقدر در خانه توی سرمان فرو میکرد که مردها دشمنان شماره یک ما هستند و در راه مدرسه به هیچ وجه نباید با کسی حرف بزنیم . وارد مدرسه که می‌شدیم چهره خشن خانم میم ، مدیر مدرسه میخکوبمان میکرد ، کیفمان را می‌گشتند ، رنگ جوراب نباید سفید می بود .موها داخل مقنعه ، چادر بر سر وارد می‌شدیم . خواهرم که یک جنگجوی واقعی بود دم در خانه چادر را از سر بر می داشت و دم در مدرسه بر سر میکرد ، این راه برای او یک مبارزه بود ، مبارزه با پدر ، مادر ، مدرسه ، که او را محکوم می‌کردند به ترسیدن ، به شاد نبودن . من ، ترسوتر بودم ، اما در ذهنم جسورتر . کتابهای برادرم را میخواندم ، زندگی ، جنگ و دیگر هیچ را تازه تمام کرده بودم و ذهنم پر از حماسه و جسارت بود . 

مدرسه ، جای شادی نبود ، تیره و تار بود ، اما شوق آموختن ما را به آنجا می‌کشاند ، شاید تنها پناهگاه ما بود برای کشف دنیای کتابهای تازه . ما مدرسه را دوست داشتیم ، با بخاری که همیشه زمستان‌ها دود میکرد ، میخ نیمکت‌ها که مانتو های مان را پاره میکرد و باعث خشم مادر میشد ، صدای بلند ناظم و مدیر ،خط کشهای فلزی دردناک ، مرگ بر ....های سر صف ، نمازهای زورکی ، چادرهای اجباری ، اما باز هم دوستش داشتیم ، همدیگر را دوست داشتیم ، دخترکان پر تلاش معصوم ، در کنار هم ، فشرده در سرما ، در صف‌های مرتب ، زیر برف و باران ، سرود می‌خواندیم و دست همدیگر را می‌گرفتیم تا تنهاییمان را حس نکنیم . این اتحاد زنانه برایمان مقدس بود. ما ، در همه جا ، محکومانی بودیم که گناهی مرتکب نشده بودیم ، اما گناهکار به دنیا آمده بودیم، به جرم دختر بودن ، به جرم بردن آبروی خانواده در آینده ، که حتی مفهوم آن را هم نمی‌دانستیم ، به جرم منحرف کردن ذهن مردان با ایمان ، به جرم همه گناهان روی زمین ، باید در زیر دستان خانه و مدرسه شکنجه می‌شدیم .

شکنجه گرهای عزیزمان ، ما متوقف نشدیم ، جسور شدیم ، هر آنچه شما به ما آموختید ، فراموش کردیم . اینگونه از شما انتقام گرفتیم ، با فراموشی ارزشهای شما و خلق اندیشه های جسورانه. اینگونه جنگیدیم .

زندگی جنگ است و دیگر هیچ .

 

۱۷ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

برای یک اسفند معمولی

اسفند می‌توانست چقدر ماه زیبایی شود اگر ....

ردیف درختان لیمو ، شکوفه زده‌اند کنار خیابان ، بهار نارنج ها عطر آگین ،سپید ، چشم باز کرده اند ، دشت پر شده از گیاهان خودروی صورتی و زرد ، شقایق .

زنبوران عسل برگشته اند و میان گلها پرسه زنان زیر نور آفتاب ، زندگی دوباره در دشت را جشن میگیرند ، کوهها با باران های فراوان ماه گذشته ، سر سبز شده اند ....‌

چقدر اسفند می‌توانست زیبا باشد اگر می‌توانستیم لذت ببریم ، در یک صبح معمولی ، به منظره زیبای کوههای پشت پنجره خیره می‌شدیم و با فنجانی قهوه ، یک روز گرم اسفند ماه را آغاز میکردیم ، بچه ها راهی مدرسه میشدند ، سوار سرویس میشدند و برایمان دست تکان میدادند . دلمان خوش بود که در یک روز اسفند ماه چقدر کار سرمان ریخته است قبل سال نو ، روز معمولی ، زندگی معمولی ، لذتهای معمولی و حتی مشکلات معمولی ، ....

 

۱۵ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی