" ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست
پیروزی عشق نصیب تو باد ."
احمد شاملو .
کتاب "مثل خون در رگهای من " نامه های عاشقانه احمد شاملو در دهه چهل و پنجاه شمسی برای آیدا است که پانزده سال بعد از درگذشت شاملو ، به چاپ رسیده است . نامه های که در حین خواندن آنها ازجنبه های دیگری در زندگی شاملو ، پرده بر میدارد ، فشارهای مضاعفی که بر زندگی شاملو بوده مانند مشکلات مالی و خانوادگی ، ازدواج ناموفق ، آشنایی با آیدا و سالهایی که برای زندگی مشترک با آیدا تلاش میکند ، زمانی که شاملو در آستانه خودکشی بوده است و تنها عشق آیدا اورا نجات میدهد آنجا که شاملو برایش مینویسد
آیدا ، فسخ عزیمت جاودانه بود .
اگر آیدا نبود هیچگاه اشعار جاودانهای مانند آیدا در آینه و ....خلق نمیشدند و زندگی شاعر در اوج ناامیدی به پایان میرسید . اما تنها یک عشق باشکوه که چهل سال تا زمان مرگ شاعر ادامه داشت ، زندگی جاودانه به شاملو بخشید .
......
تمام لحظاتی که نامه ها را میخواندم ، اشک می ریختم ، تصور عشقی چنین عظیم و چنین انسانی ، باعث میشد که احساس کنم چه خوشبختی عظیمی برای این دو انسان ، مقدر شده بود که بتوانند چنین باشکوه ، احساسات خودشان را در قالب کلمات بیان کنند و پاسخی دریافت کنند .
گاه ، آنقدر کلمه در ذهن آدم جاری است که دلت میخواهد تمام روزها و شبها را بنویسی تا آن دیگری با خواندن این کلمات ، خودش را در کنارت احساس کند و حسی مشابه داشته باشد .اما شوربختی ، آن است که کلمات گیج و حیران در ذهن تو رها میشوند و میدانی که مخاطب تو با خواندن آنها ، سکوت خواهد کرد و پاسخی دریافت نخواهی کرد .
نمیتوانم باور کنم که واقعا ، عشقی در حد اساطیری ، پا به زمین خاکی گذاشته و در قالب آیدا ، متولد شده است ، چه سعادت جاودانه ای برای یک زن که اینگونه ستایش شود و چه سعادتی برای مردی که اینگونه خالصانه ، زنی دوستش بدارد و در هر شرایطی در کنارش بماند .
عشق مبارک است و پیروز ، خودش را از میان بدبختی های زندگی روزمره شاملو بیرون میکشد و به او قدرت میدهد تا خلق کند تا مبارزه کند تا پیش رود .
متبرک باد نام تو ......