شبانه ای در آذر ۲۳

غم های تو نیز زیباست ، باور کن 
غمت یعنی تو بودی روزگاری در کنارم .
غمت را دوست میدارم .
تو نیستی و  
غم ات هست ،
معشوق همیشه ام هست ،
در خواب 
بیداری 
همراه من است .
عشق خشکید بر بالای شاخه های جوانی 
غم اما ماند 
در روزگاران دگر نا جوانی.
غمت را می بویم هر شب 
غمت را مزه میکنم در دهانم 
طعم چای  می‌دهد ، عطر کاج.

 

۲۸ آذر ۰۰ ، ۲۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای گمشده

"وقتی میای صدای پات از همه جاده ها  میاد "
صدای آبی تو گم شده است 
میان حنجره خاموش یک مرد .
مردی که سایه گرمی داشت 
مردی که خنده ای داشت تند نارنجی 
مردی که در میان دالانهایی تاریک یک کوچه قدیمی 
گم شد 
تا پیدا شود 
در شلوغی یک شهر سرد .

 

۲۷ آذر ۰۰ ، ۱۶:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آذر ۲۲

سنگ و کلوخه 
در کنار راه قلب جاده 
پر کرده اند نوای بیابان را .
نارنج ها خشکیده بر در درختان بالا بلند ،
خاک ، کلوخه بسته بر راه
چشم انتظار .
بیابان را نوای سرد پاییزی 
تو را میخواند انگار .
دست بر گیر و آغاز کن 
راه در این سنگ زار تیره و تار .

 

۲۴ آذر ۰۰ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

تنهایی ریشه دار

جوانه کوچک داخل گلدان سفالی خشکیده ، به آرامی از داخل خاک جدایش میکنم ، ریشه نگرفته است . باید دورش بیندازم .سایرا می‌گوید باید یک فرصت دیگر بدهیم شاید دوباره ریشه بگیرد .

میگویم نه دخترم ، دیگر ریشه نمیگیرد، نگه داشتن اش دا خل گلدان ، بیهوده است .میتوانیم گل دیگری داخل گلدان بکاریم تا رشد کند .

و من به گلدان‌های زیادی می‌اندیشم که به چه امیدهایی جوانه کاشتیم در گلدان ، چه ریشه هایی که نفهمیدیم خشک شده اند و ما همچنان به سبز ماندنشان دلبسته ماندیم .

چه عشقهایی که سیاه شدند در دلمان و دور نینداختیمشان ، چرا که تنها دلخوشی روزهایمان بودند ، چرا که ترسیدیم ، ترسیدیم که بی دلخوشی بمانیم و ماندیم و مهربانی خود را نثار کردیم و هر روز بی ریشه تر شدیم .

گلدان سفالی داخل بالکن چشم انتظار جوانه تازه ای است ، کار گلدان مادری کردن است برای ریشه های تازه .

ریشه تازه بدهیم .

تنهایی ریشه بدهیم .

آواز تنهایی هم شنیدنی است .

 

۲۴ آذر ۰۰ ، ۱۱:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آذر ۲۱

" وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم "
آن آخرین نارنج آذر ماه 
در بالاترین قله یک درخت انبوه
درخشان هست هنوز .
در ناب ترین هم‌نشینی هر روزش با نورها و نسیم های پاییزی
در آواز های بی بدیلی سحر گاهی ،
نغمه های هر روزش 
سرشار از رنگ تند نارنجی .
تو آن بی‌بدیل ،نارنج ای !
در فراسوی دستهای منی
در درخشان ترین نقطه هستی ،
کدام شاخه را 
دل بستی ؟

 

۲۳ آذر ۰۰ ، ۲۰:۴۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آذر۲۰

" تو " ضمیر جالبی است . میتواند به عاشقانه ترین شعر جهان بدل شود ، هر زمان که مخاطب اش میسازی و همه جا عطر این تو را دارد ، یاد این تو ، خاطره این تو .دنیا فقط تو است و دیگر هیچ .

میتواند آن ضمیری باشد که شبها که به خانه برمی‌گردی ، انگشت اتهامت را به سمتش دراز کنی ، تمام خستگی روزت را بر سرش آوار کنی و او را برنجانی و این تو ، دم بر نیاورد و عاشقانه نگاهت کند و چشمهایش هر روز کم سوتر شود .

میتواند آن ضمیری باشد که گاه دیگر برای دلتنگی هایت معنا میابد ، میتواند این تو ، اصلا دیگر نباشد و تو هنوز در حیرت تکرار آن تو گفتن باشی .

چه با شکوه است این تو بودن .

و چه سخت است تو بودن .

هر دویشان دل بزرگ می خواهد و عاشقی . راه تو بودن هم سخت و دشوار است و صعب العبور .

تو نباش اگر دل اش را نداری .

 

 

۲۲ آذر ۰۰ ، ۲۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آذر ۱۹

در آخرین دقایق این شب 
تو را زیسته ام همواره ،
در صعب العبور ترین دالانهای روزگار 
جوانه های تو را 
ریشه دوانده ام در دستهایم ،
تو را باریده ام در دشتهای تشنه و سوخته بیابان تنم 
تو را مزه مزه میکنم 
با غروب‌های تند نارنجی 
در فنجان چای بهار نارنجم 
تو را 
تو را 
تو را .

 

۲۱ آذر ۰۰ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

دل قوی دار

تنهایی مگر میشود هر روز صبح بلند شد و در تیره روشن های روز ، بی هیچ یادی و نوری در دل ، چون ققنوس ، زاده شد دوباره از خاکستر اول صبح .
بی امید تکرار خاطره ، بی امید به روشنی دل ، بی امید به همین ذرات کوچک نور ، مگر میتوان دوام آورد .
روزگار اگر به سختی بگذرد نیز بگذرد ، گنجینه های دلت را مخفی  نگاه دار .

۲۱ آذر ۰۰ ، ۲۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آذر ۱۸

رنج من ، از رنج‌های توست . دوست داشتن های مکرر ، در نهایت به رنجی مداوم و ابدی منتهی میشود در حالیکه شور و شوق زندگی را نیز در زیر لایه های نا امیدی خود پنهان میکند تا تنها جان‌های پرشور و بیتاب دوست داشتن ، به گوهر وجودی اش دست یابند .
تنها رویاها هستند که با طعم ها و عطرها در ذهن ، ما را به رفتن وامی‌دارند و از دام ناامیدی رها می‌کنند ، عطر یک گل ، صدای یک آواز آشنا ، خواندن یک کتاب مشترک ، تنها بهانه های کوچک زندگی میشوند تا این رنج به لذت تبدیل شود ، به لذت های عمیق و گاه بینهایت زیبا که در جان پرورش میدهیم و چون گنجی مقدس پنهان میکنیمش تا در هر جرعه معطر زندگی ، در هر همنشینی خیالی ، مزه مزه اش کنیم . 
رنج تو را نظاره کردن سخت و دشوار است .
رنجهایت از آن من باد ، شادی هایم از آن تو .
ای یار 
"ای یگانه ترین یار ".

 

۱۹ آذر ۰۰ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

در انتهای جهان

کوهها درانتهای جاده اند ، تنها آن سوی اتوبان تن سنگیشان را گسترانده اند بر کنار دشت و سایه افکنده اند بر بیابان .

میتوانم در انتهای پیاده روی طولانی در این وقت غروب ، از در خروجی منتهی به جاده خارج شوم ، از این اتوبان عبور کنم و دست بکشم بر پوست زبر و زمخت سنگها و بوته های عظیم خار که چون دیواری کشیده شده اند در پای کوه .

هوا پر از سکوت بیابان است و تنهایی شفاف ای که انگار تا دور دست جاری است ، تنها صدای عبور ماشین ها گاه و بیگاه ، سکوت را خش دار می‌کند ، ایکاش میشد در لحظه در آغوش یک کوه ناپدید شد ، در این فضا که انگار زمان میمیرد و هر چه که هست در عمق ،کشدار و همیشگی ، امتداد می یابند تا در فضا ، با غروب و آسمان و حجم سنگی کوهها و دشت خالی از گیاه و خاک و سنگ ، یکی شوند .

تنها چند قدم باقی است تا یکی شدن با این حجم عظیم ابدیت .

انگار پایان دنیا است در دامنه این کوهها ، همه چیز ، عشق ، تنهایی ، تاریکی ، نور ، دلتنگی ، من ، تو ، همه پایان می یابیم ، دیگر نگران نیستیم ، دیگر نه دلتنگیم نه تنها ، نه عاشق ، نه معشوق ، نه هیچکس . تنها خاک ایم و سنگ و ذرات فنا ناپذیر خاک و در دامن مادر جهان ، آرام خواهیم گرفت .

 

 

 

۱۹ آذر ۰۰ ، ۲۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
نرگس کریمی