شبانه ای در آبان ۲

گیاه خود رویی 
بی ادعا 
جان فشانی میکند 
گل‌های زیبای سفیدش را 
بر جان خسته خاک.
خورشید را
می‌فشارد 
بر جانش ،می گستراند ریشه 
بر عمق تاریکی خاک 
بی زرق و برق ،
بی نگاهبانی،
بی چشمداشتی ،
دارد نگاه بر آسمان ،
و دل به آفتاب .
آفتاب من باش 
و آسمانم،
خاک من باش 
و ریشه ام .
آن گیاه خودروی باغ تو

منم.

 

 

 

۱۸ آبان ۰۰ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

گنجشکها

گنجشکها 

یک روز دیگر برنگشتند .

دانه ها در کنار پنجره 

رها شدند 

آواز صبحگاه در سکوت جان داد.

گنجشک‌ها در دلهره یک روز گرم 

ترک ام کردند .

مرا و پنجره را .

در جغرافیای سرزمین من 

یک به یک جان داده بودند در خاک .

۱۸ آبان ۰۰ ، ۲۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در آبان ۱

دوست داشتنت 

خنکای صبح پاییزی است 

که جاری میشود 

بر نگاه پنجره این اتاق 

که از قاب بسته اش 

خورشید سرک می‌کشد 

بر تن خسته زندگی .

دوست داشتنت 

عطر شب بویی است 

که روییده است در این کوچه بن بست خاطره 

تا دمادم از تو بگوید 

در هر تند باد اشک و دلهره .

دوست داشتنت 

مرا ، هوا است ، 

نفس است .

زندگی است .

بدان.

 

 

۱۷ آبان ۰۰ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

گاه دلتنگی

صبح، گاه دلتنگی 

عصرها ،دلتنگی 

شب هنگام، میمیری باز از دلتنگی ،

این آیه های تکرار هر روز است ،

روزهایی که بی ما ، گذشت 

من در کجای روزهای تو ایستادم ،

ایکاش برگردی .

ایکاش حرفی ،

یا شعری ،

آوازی ،

جاری شود در یک شب پاییز دلتنگی ، 

شاید که برگهای زرد و نارنجی ،

بر سقف این کوچه بیاویزند ،

آذین ببندند راهت را ،

در یک غروب باشکوه نارنجی .

اگر 

برگردی .

 

 

 

۱۷ آبان ۰۰ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شب و ....

چگونه تاب می آوری 

عاشقی را؟

آشکار کن رازت را 

یا پارسایی هستی بی ادعا 

یا عاشقی تنها 

یا هیچ 

تنها انسانی هستی 

که با دلتنگی و عشق و جنون 

با صلح و سکوت 

زیستن میتوانی .

۱۶ آبان ۰۰ ، ۲۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شب است و ....

چه تنهایی غریبی 

تو نزدیکی و دور .

تو نیستی 

و من هست.

تو هستی 

و من نیست .

چه رویای دلنشینی ،

شب نشینی ماه و تو و آواز و دلتنگی ،

بیهوده هم اگر باشد 

باشد ،

مرهمی است،

برای تنهایی غریبانه شب‌های پاییزی .

بودنت تند نارنجی بود ،

و نبودنت وحشی مات خاکستری.

اینگونه است بدان 

حجم این تنهایی .

۱۶ آبان ۰۰ ، ۲۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

بیگانه

در سلولِ انفرادی بود که فهمیدم آدم‌ها حتّیٰ زشت‌ترینشان، حتّیٰ ظالم‌ترینشان، حتّیٰ مغرورترینشان، برای آدم غنیمتی است.
سلول انفرادی یک برهوت است. اگر می‌خواستند هابیل را در یک سلول انفرادی بیندازند، حتماً او ترجیح می‌داد که با قابیل، قرن‌ها در زیر یک سقف زندگی کند. بارها به دستِ او کشته شود ولی به چنگال عفریت سلول انفرادی نیفتد.

📕 بیگانه
✍🏽 #آلبر_کامو

۱۶ آبان ۰۰ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

من ، تو ، او

دلتنگ ام 

نه برایت ،

دلتنگ آن دخترک آشفته حال ام 

که عاشق آفتاب پاییز بود 

و عطر شب بوها ،

آن دخترک آشفته 

که واژگان زیبا 

برایت می‌سرود 

و پاس می‌داشت 

زندگی 

را 

به پاس بودنت .

دلتنگ او هستم  

چرا که بدون او ،

تو معنایی نداشتی .

 

۱۵ آبان ۰۰ ، ۲۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

ابدیت راه

چشم انتظاری را تمام نتوانی کرد 
چرا که انتظار ، تا ابدیت راه دارد 
از حوای عاشق تبعید شده 
تا آن واپسین نفس انسانی 
در آخر الزمان.
چشمها را قوی دار 
اشک ها را تمام کن 
قلبت را فراخ 
اگر عاشق انتظاری.

۱۵ آبان ۰۰ ، ۲۰:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

مرگ آرام

میدانی 

خاطرات هم پیر می‌شوند 

اندک اندک 

و به آرامی 

گم می‌شوند در لایه های پوسیده مغز .

میدانی 

خاطرات هم 

می‌میرند 

به سادگی 

به آهستگی .

یک روز 

بیدار میشوی ،

تهی 

سبک 

بی هیچ ردی 

از هیچ خاطره ای ،

نه تسلیتی ، نه آگهی ترحیمی ،

تنها بیدار میشوی 

یک جسم خاکستری 

در یک بستر سنگی .

۱۴ آبان ۰۰ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی