مادری

امروز ، روز بی مادری است ، 

مادران سرگردان بر خاکهای جوان و گرم پوشیده بر تن آن عشق های مقدس و معصوم ، می‌میرند .

گل‌های پر پر شده بر مزارهای جوان ، بر مادران ویران ، 

لبخند می زنند .

مادری ، سرگردان است در سیاهچاله زمان ، 

در حسرت آن دقایق سرکش ، 

آه اگه می‌توانستم دوباره ببوسمش جان جوان پسرم را 

آه اگر می‌توانستم دوباره دست بسایم بر دستان دخترم ....

گیسوان بر باد ، مویه ها در باد ....

مادری در خواب میگرید ......

۲۲ دی ۰۱ ، ۲۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

به مادر چیزی نگو

مادر محمد مهدی ، مثل همه مادرهای دیگر ، صبحهای زیادی بچه اش را راهی مدرسه کرده ، نان گرم لقمه کرده ، چای تازه دم ، بدرقه دم در ، قربان صدقه پسرش رفته ، دم در بوسیده پسر را ، و به امان خدا سپرده است .

مادر محمد مهدی ، اکنون باید تمام آن صبحها ، تمام بلند شدن قد پسرش ، تمام وسایل باقی مانده از او را ، جایگزین کند ، با قلب سوخته اش اما چه کند ، خدا میداند .

محمد مهدی !به مادرت گفتند عزیز دلم ، تو را فشرده در جامه سفید ، تحویل مادرت دادند تا این خاطره را هم بچسباند به سیاهی دهشتناک درونش که دیگر رهایش نخواهد کرد .

آرام بگیر پسرم . دیگر نگران مادر نباش . مادر هم با تو به خاک سپرده میشود پسرم .

 

۱۷ دی ۰۱ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

پرواز را به خاطر بسپار

باور نمی‌کردیم که خودی ها زده اند به هواپیما ، واقعا باور نمی‌کردیم ، بهت زده ، اندوهگین ، ترسان ، حتما اشتباه شده بود ، مگر میشود هموطن ، هموطن خود را در آسمان بزند ؟عزای عمومی اعلام میشود حتما ، وای چه هیاهوی خواهد شد ، اینهمه آدم ....

باورش اکنون دیگر ، آسان است .

باور همه چیز آسان شده است .

حقیقت رنگ خون و خون رنگ حقیقت هست . 

زندگیمان ، مرز بین آرامستان ها و خانه ها ست ، مرز زندگان و مردگان . زندگیمان ، از صبح روزی که پرواز ، ابدی شد ، رنگ زندگان را از خود زدود و به صف مرگ پیوست .

بهت زده ، خشمگین ، اندوهگین ، پرواز عزیرانمان را باور میکنیم دیگر .

دیگر هیچ هیاهوی زندگی ، مانند قبل نخواهد شد . قبل از پرواز ابدی عاشقان زندگی .

حالا دیگر همه چیز را باور میکنیم .

۱۶ دی ۰۱ ، ۲۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نرگس کریمی

کشتی شکستگانیم

گفتند «چگونه‌ای؟»

‏گفت «چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یکی بر تخته‌یی بمانند؟»

‏گفتند «صعب باشد.»

‏گفت «حال من هم‌چنین است.»

‏•ذکر حسن بصری؛ تذکرة‌الاولیا

 

 

۱۱ دی ۰۱ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نرگس کریمی

به وقت دی ماه ۳

انگار 

همین دیروزها،

اندک شادی هم ، می‌گنجید در دلمان

دوست می‌داشتیم دریا و ساحل را ، 

جنگل های فراخ ، دشتهای بیکران آرزو 

گره خورده با لبخندمان ، 

عاشق بودیم ، مهربانی را 

و خنده های گاه به گاه ، 

بر لبهایمان .

امروز اما ، در آرامستان‌های بسیار 

قدم میگذاریم ، 

فرصتی حتی 

نیست برای سوگواری ، از خیل عظیم جوانان در خاک غنوده .

از یاد برده شادی را ، خاک ، خاک مقدس وطن ، را 

می افشانیم بر صورتهای جوانشان ، 

و آخرین بدرود ها ، که بدرقه راهشان میکنیم .

مادران خسته ای 

که دیگر ندارند خواب بر چشم ، شادی بر دل ، لبخند بر صورت ، 

ما هستیم .

زایش نور را 

اما اینک منتظریم ، 

 

۰۸ دی ۰۱ ، ۰۷:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

به وقت عزا ۲

ایکاش می آمدیم ، در زندان تان را باز میکردیم ، در آغوش می‌گرفتیم پسران و دخترانمان را ، طناب دار را پایین می‌کشیدیم ، لباس نو تن بچه ها میکردیم ، گلدان گل میکاشتیم کنار زندان ، بغلتان میکردیم و می‌گفتیم ، دیگر نترسید مادرتان اینجا ست ، کنارتان هستیم ، نترسید فرزند انمان ، نمی‌گذاریم به شما آسیب بزنند .....

زندان دیوارهای بلندی دارد ، درهای سنگین و آهنی ، آه ، فرزندم ، آه فرزندم ، ما هم به جای شما اعدام می‌شویم هر روز ، آه دلبرکانم ، آه فرزندم ، مادرتان در عزای شما چه پیر شد ، چه پیر .

۰۵ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در دی ماه ۳

چنان دلتنگ میشود آدمی ، 

که تمام جهان ، زندان میشود ، 

کوچک و حقیر .

بی تو ، 

چنان کلمات زندانی میشوند در گلویم ، 

پرندگان کوچک غمگینی را می مانند ، 

افتاده در دام ، لب فروبسته ، مغموم.

همین کلمات ساده معمولی ، همین به صف شدن هر روزشان

همین تکرار روزمرگی ، 

از یادشان می‌رود ، به یکباره .

دلتنگی ، با آدمی چنین میکند 

باور کن .

۰۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در دی ماه۲

هوای دوست داشتن هایت ، 

گاه سنگین است و

گاه ابری .

گاه آسمانش ارغوانی است و گاه تیره و خاکستری ، 

گاه رگه های نقره ای رنگ امید ، ابرهای آسمانش هستند 

و گاه ، آبی یکدست و زلالش ، مخدوش و پر تلاطم ...

هر چه باشد ، طوفانی یا آرام 

روشن و شفاف 

یا تیره و کدر 

در هوای تو بودن ، زیباست .

 

۰۳ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شبانه ای در دی ماه ۱

آفتابی که می‌تابد بر سرزمین تو 

چه دلنشین آفتابی است ، 

مردمانت ، شاد 

دلشان خرم

روزشان پر لبخند .

برای چنین سرزمینی ، ترکم کردی 

آیا ؟

بهشت برایم ، بی تو جهنم بود و نمی‌دانستم 

که چه آسوده خیال 

بهشت ات را 

یافته بودی .

۰۲ دی ۰۱ ، ۱۸:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی

شعله امید

..

و ما

زمستان دیگری 

سپری خواهیم کرد

 

با عصیان بزرگی

که درون ماست

 

و تنها چیزی 

که گرم مان نگه می دارد

آتش مقدس امیدواری است

 

#ناظم_حکمت

۰۲ دی ۰۱ ، ۱۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نرگس کریمی